چون نداری کمال فضل آن به


که زبان در دهان نگه داری

کند


جوز بی مغز را سبکساری

حکیمی گفتش ای نادان چه کوشی


درین سودا به ترس از لوم لایم

هر که تأمل نکند در جواب


بیشتر آید سخنش ناصواب

چون در آید مه از تویی به سخن


گر چه به دانی اعتراض مکن

گر نشیند فرشته ای با دیو


وحشت آموزد و خیانت و ریو